کودک خردسال نزد یک مکانیک اتومبیل سالخورده آمد و تحسین کرد که چگونه دستان ماهر وی با قطعات کار می کند. جوجه در چنین دیدگاهی غیرواقعی بود و شلوار خود را از پدربزرگش که در ماشین بود بیرون کشید. یک سبزه زیبا دیک را برای پیرمردی می خورد و به طور موثری آن را با دستان خود بلند کیر توکون متحرک می کند ، بر روی فلفلی می نشیند که با یک کلاه مرطوب خیس شده است. شخص خوشحال زیبایی در شماره اول زیبایی را پاره کرد.