خوب ، هیچ وقت دیر نیست که بلند شود. این پیرزن با عینک می خواست اخبار عصرانه را تماشا کند و قبل سکسکیر توکس از خواب شیر بنوشاند ، اما در پایان مجبور شد بدون اصول و اصول اخلاقی که به معرض نمایش درآمد ، با زیگوولو معاشرت کند. لیبرتین وقتی انگشتان دست و دیک او وارد یک بیدمشک می شود ، تاسف می خورد و او را برای او کلبه و مستمری می نویسد.