پیرمرد و دوست دختر جوان آنیتا مشغول نقاشی سقف خانه بودند ، اما در عوض جوجه ناراضی عکسکیر تو کس شروع به لیسیدن پدربزرگش روی برج کرد. عوضی اجازه داد تراشیده بلند مردی موهای خاکستری در دهانش به آرامی آن را بخورد ، لیس تنه را لیس می کند ، برهنه شود و بگذار خودش را در یک مانتوی بلند ببندد. پیرمردی جدی که برج را پایین آورد ، همچنان بر روی چمن زرق و برق کرد ، او را در هوای مختلف در هوای تازه کباب کرد و اسپرم زن را به زبان خود فرو برد.