پسر ناز نمی داند چگونه با زنان تعامل داشته باشد. برای شروع گفتگو با آنها فایده ای نداشت. او گم شد ، خجالت کشید و تمام تلاشش مانند امواج در برابر صخره ها شکسته شد. اما امروز او خوش شانس است. دختر باهوش خودش ابتکار عمل عكس كير وكس را گرفت و دهان خود را بست. او خود را مجبور به لیسیدن بیدمشک و بیدمشک هایش کرد ، و از دست دادن یک مرد خونین عمیق ، با او از ایوان به اتاق خواب حرکت کرد و خود را مانند آخرین شکاف در تمام ترک ها از دست داد.