ویکتوریا زیبا در ایوان باز از عمارت خود بیرون رفت و به راحتی در یک صندلی چوبی نشست. او یک لباس سبک را باز کرد و به سرعت آن را كون و كير به زمین انداخت ، و فقط شورت را روی زمین گذاشت. ابتدا گربه خود را با یک پارچه نازک مکید و سپس ویکتوریا 18 ساله شروع به انگشت سوراخ تراشیده شده خود کرد. چشمانش را بست و انگشتانش را داخل واژن کرد و از وجد آمد.