دبیر عوضی شلوغ رئیس خود را ترساند. یک عروسک زیبا وارد مطب شد و رئیس عکس کیربزرگ توکس با یک کلید در را بست. سبزه لبخند زد و شروع کرد به خوشحال کردن رئیس خود با لب های نرم ، مکیدن یک وعده با صدای بلند صدا. این مرد شروع به مشت زدن چهره خیس دوست دختر خود با انگشت و عضو و با زدن یک دختر به روی میز کرد ، به همین دلیل او قبل از چشمانش شروع به پایان یافت.